سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه خود را بشناسد به غیر خود آگاهتر است . [امام علی علیه السلام]
من چی میگم تو چی میگی ؟؟؟ - بوی رحمت
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • در یاهو
  • به نام خداوند بخشنده و مهربان

     

    ............... تا اسم صدقه رو مییاری میگه بابا ما خودمون از همه فقیرتریم.

    ـ تا میگم بیا لااقلّ خرج نون سفرشون رو بدیم.

    با تعجّب میپرسه : یعنی پول یه دونه نون رو ندارن ؟

    ـ تا بهش میگم بابا بعضیا تو همین شهر خودمون شبا با شکم گرسنه میخوابن.

    میگه تو نمیخواد غصّهی اونا رو بخوری !!!

    ـ میگم آخه مرد حسابی یتیمن.

    میگه من خودم چند تا بچه یتیم دارم که باید تو فکر نون شبشون باشم.

    بهم میگه اصلا میدونی چیه، من که زن و بچهام هنوز حسرت سوار شدن یه ماشین فکستنی رو دارن چطور بیام خرجی یه خونوادهی دیگه رو هم بدم.

    من که شاید سالی ماهی یه بار میتونم بچههامو ببرم بیرون بهشون غذا بدم چطور بیام به فکر شکم گرسنهی بچههای مردم باشم.

    ـ راست میگه دیگه کسی که حسرت داشتن یه ماشینو داره حالی هزاری هم بهش بگو فلان بچه برای رفتن به مدرسه از کجا تا کجا پیاده میره.

    ـ کسی که سالی ماهی یه بار  فقط میتونه زن و بچهشو یسرون ببره حالا بیا و بهش حالی کن که بوی غذای همسایه پیچیده تو حیاط خونهی یه بچه یتیم و برای اینکه مادرش نفهمه سرش رو برده زیر پتو و خودشو به خواب زده.

    اما کدوم مادریه که دردِ بچهشو ندونه ؟!

    ـ آره وقتی شبا میره تو رختخواب گرم و نرمش میخوابه کجا میتونه فکر کنه که توی این شهر هنوز بچههایی هستند که رو سنگفرش خونه میخوابن ؟!

    خب دنیاست دیگه چه کارش میشه کرد !

    ـ اصلا میدونی همهی این دعواها سر چیه؟ برای روزی بیست سی تومن صدقه کار گذاشتنه که حالا دیگه با این پولا پفک هم نمیشه خرید.

    شاید خیلی از ما ها هم همین طوری فکر کنیم.

    مثل چند سال پیش خود من.

    تا اینکه پارسال توی یکی از شبهای ماه رمضان با اصرار بچهها یه سری به خونهی فقرا زدیم.

    یه مادر و پسر بودن با یه کرسی وسط خونه و یه سماور که شاید خیلی از ماها میلی به خوردن چایی اون نداشته باشیم.

    مادره گفت : تا همین چند روز پیش که بعضی خیّرین برای ما تکه موکتی آوردن من و پسرم روی موزاییکهای خونه میخوابیدیم !!!

    جای امام علی (علیه السلام) خالیه که .....................................

    بغض کرده و میگفت : .............

    ولش کن بقیهشو نگم بهتره.

    میگی چی کار کنم، دست رو دست بذارم همین جور نگاه کنم ؟!

    نمیدونم شما هم از اون دسته آدمایی هستین که صدقه دادنو فراموش میکنن ؟

    البته فکر نمیکنم اگه بدونی با این مقدار صدقهای که میدی میتونی کاری کنی که لااقل چند تا بچه یتیم شبا گرسنه نخوابن، هیچ وقت صدقه دادنو فراموش نمیکنی.

    ـ آیا میدونین با اندک صدقهای که میدین خودتونو چقدر از بلاها دور میکنین ؟

    هیچ میدونین یکی از شرایط قبولی توبه، توجه به محرومان و گرسنگان جامعه است ؟

    آیا میدونین پیامبر مهربونمون که درود خدا بر او باد به شخصی که در برابر فقیران بخل میکرد چه میفرمایند ؟

    فرمودند : اگر تو بین رکن ومقام دو هزار رکعت نماز بخوانی و آنقدر گریه کنی که از اشکهای تو نهرها جاری شود ولی با خصلت بُخل  بمیمری اهل دوزخ خواهی بود. (جامعالسعادات / علامه نراقی / ج 2 / ص 154)

     

    و هزاران آیای دیگر که شاید کسی جواب تمام اونا رو بلد نباشه !!!

     

    تا اینکه یه روز ...............



    جواد ::: یکشنبه 85/7/23::: ساعت 8:52 عصر
    نظرات دیگران: نظر
    موضوعات یادداشت:

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 1
    کل بازدید :7181

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    من چی میگم تو چی میگی ؟؟؟ - بوی رحمت

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<

    >>آرشیو شده ها<<
    پاییز 1385

    >>جستجو در وبلاگ<<
    جستجو:

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<
    پارسی بلاگ، پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ
    2006-ParsiBlog™.com ©